تازگیا جناب angry bird شده فکر و ذکر آرش خان ما و البته کمی تا قسمتی آرشیدا خانم
یکی از بازیهاشون شده اینکه یکی لباس اون یکی رو یه کم می کشه بعد ولش می کنه اون یکی هم بعد از رها شدن لباس بدو بدو میره یه چیزی رو مثل عروسک یا حتی من و باباشونو آزاد می کنه .....اسمشم می شه انگری برد بازی
و اما قضیه به همین جا ختم نمی شه
دیروز داشتیم با هم شعرای کتاب غذای حیوونا چیه رو می خوندیم البته بدون کتاب
دوتایی با هم می خوندن
مثلا :
غذای موش پنیره ...اینو بدون همیشه
یه دفعه آرش گفت شعر خوک رو بخونیم ...ولی همچین شعری تو کتاب نبود ....بهش می گم من بلد نیستم می گه من الان می خونم
غذای خوک ؛ تخم انگری برده
(فکر کنم دیگه همه با داستان angry bird آشنا باشن )
من: دقیقا همینجوریییییییییییی