آرشیدا داداشی رو از دست هیولا نجات می دهد....

ما یه هیولای گنده تو خونمون داریم که هر چی رو زمین ریخته باشه رو می خوره....تازه یه صدای وحشتناکی هم داره ......همش می گه اووووووووووووووو

 

دیروز مامانی هیولا رو گرفته بود داشت با خودش می آورد  که آشغالای خونه رو بخوره ...............


هیولا هنوز خواب بود و صداش در نمیومد ....داداشی  چهاردست و پا راه افتاد دنبال هیولا....منم رفتم دنبالش ....... ولی یه دفعه هیولا بیدار شد و شروع کرد به اوووووووووووووووووووووو کردن



منم با یه دست موهای آرش جونی رو گرفتم و با یه دست هم تی شرتشو و می کشیدمش عقب که هیولا نخورتش


این جوریا بود که من تونستم داداشی رو از دست هیولا نجات بدمممممممم

 

پ ن 1 : نوشته شده توسط آرشیدای قهرمان

پ ن 2 : می دونید که هیولا همون جاروبرقیه

پ ن 3 : این داستان واقعی است